مرد امنیت مناطق مرزی کردستان

«قروه کردستان»

« مرد امنیت مرزهای کردستان »

"عبدالله ملکی"

مراد از تقریر این مجمل یادی از نظامی و پلیسی مقتدر ،محبوب و وظیفه شناس و یکی از نامداران « خاندان بزرگ ملکی » در قروه کردستان با ویژگیها و خصوصیات ویژه و ممتاز و منحصر بفرد با سیر زندگی بسیار پرفراز و نشیب و متاسفانه سرانجامی بسیار تلخ و دردناک و عبرت آمیز است ،زندگی ی که دوران کودکیش در قروه با فقر حاکم در منطقه آغاز و سرانجامش نیز با ناجوانمردی گروهی از انسان نماهای پلید به نابودی و قهقرا ختم شد.

"فضل الله ملکی "که به "عبدالله" شهره بود و از کودکی "عبدالله"خطاب می گردید، نظامی ،ژاندارمی با شرف ، بسیار سختکوش ، غیرتمند و با صلابت ،قهار و بنوعی عاشق و شیفته بتمام معنای کارش بود، او یکی از با انظباط ترین کادر ژاندارمری سابق کردستان و فرمانده چندین پاسگاه مهم مرزی کشور در مقاطع بسیار حساس زمانی در مناطق غربی کشور بود، باتوجه به برخورداری از ویژگیهای والای مدیریتی و فرماندهی ،معمولا در سخت ترین و بحرانی ترین پاسگاههای مناطق مرزی از توان و وجودش استفاده می شد، پایبندی به آداب و ارزشها و مکارم و اصول اخلاقی و تاکید بر اجرای تفکرات و دیدگاهها و منش و شیوه مدیریتی خاص خود همچون جدیت و سماجت در اجرای فرامین و دستورات و پیگیری تکالیف تاحصول نتیجه و اتمام موفقیت آمیز آنها و همچنین پرهیز از ملاحضات سیاسی و مصلحت اندیشی ،او را به چهره ای بسیار جدی و قاطع و مقرراتی در انجام امور نظامی و اداری و در نقطه متقابل محبوب قلوب و قابل اعتماد و دوست داشتنی و پشتیبان و حامی مظلومین و ستم دیدگان روستایی مبدل نموده بود، در انجام امور محوله با نظم و ترتیب خاصی عمل میکرد، نکته جالب و شاخص و مثال زدنی در شیوه فرماندهیش نکنه سنجی دقیق بود و به اقرار همگان ،سازمان دهنده بسیار خوب و عالی محسوب می شد،اهتمام جدی به جزئیات از جمله ویژگیهای بارز شخصیت و مدیریتش بود.

وقتی سخن از نظامیان و پلیس به میان می آید ،ناخودآگاه موضوعاتی همچون نظم و امنیت ، قانون مداری ، قدرت و اقتدار، قاطعیت در ذهن همه بدرستی تداعی میشود، امنیت اجتماعی در ابعاد مختلف آن بطور کلی لازمه یک جامعه امن و بدور از بی نظمی ، جرم و جنایت است ، نقش پلیس خوب در تامین و تداوم نظم عمومی و برقراری شرایط آرام و مطلوب زندگی بسیار تعیین کننده و کلیدی است.

در حدود سالهای (1353تا 1344) دولت شاهنشاهی ایران با همکاری سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موصاد) براساس یرنامه تدوین شده منطقه ای ،بطور نا محسوس اقدام به تجهیز و آموزش و سازماندهی گروههای متعدد معارض عراقی در منطقه 230 کیلومتری مرز مشترک کردستان با کشور عراق و حتی گاهاً استانهای کرمانشاه و قسمتی از آذربایجان غربی می نمود، و به طبع متقابلا استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت عراق) نیز به صورت نا محسوس اقدام به تجهیز و آموزش و پشتیبانی و گسیل اشرار و قاچاقچیان و یاغیان محلی و خرابکاران سیاسی جهت ناامن کردن شهرها و روستاهای مرزی منطقه کردستان می نمود، ورود یاغیان سرسپرده مزدور فوق الذکر به منطقه سرآغازی برقتل و غارت و سرقت اموال و محصولات کشاورزی و احشام و به آتش کشیدن خانه و کاشانه مردم مظلوم و روستائیان فقیر ،آدم ربایی و به اسارت بردن زن و بچه افراد متمکن منطقه و آزادی آنان درقبال اخذ مبالغ کلان بود، وضعیت جغرافیایی و بافت توپوگرافی کوهستانی منطقه شرایط خاص را فراهم می نمود که احیانادر صورت وجود مقاومتی هرچند ضعیف مردمی و حتی حضور کم رنگ ماموران پاسگاههای مرزی ، یاغیان به راحتی به خاک کشور عراق متواری و قابل شناسایی و پیگرد قضایی نبودند.

وضعیت نامطلوب اشتغال و کمبود درآمدهای عمومی و ضیق معیشت و فقر حاکم بر منطقه کردستان و خصوصا روستاهای محروم و دور افتاده مرزی آن وقت ، مستقیما در بخش های مختلف زندگی مردم مظلوم تاثیرگذاربود ،بخصوص زمانی که با مصائب طبیعی و یا غارت اموال و دسترنج زحمات یکساله کشاورزان و دامداران توسط اشرار و دزدان می انجامید ،فقری مظاعف و میتوان گفت:بنوعی مصیبت وفاجعه و بحران را در پی داشت.

با گسترش خشونتها و قتل و غارت اموال ساکنان روستاهای مرزی توسط یاغیان مزدور و اجیر شده محلی و بیگانه ،علیرغم اصلاح و تغییرات صورت گرفته در قانون مرزداری (درسال 1342) و محول شدن وظایف مرزبانی کشور به ژاندارمری وقت ،مردم مظلوم روستاهای مرزی لاجرم به ماموران و نظامیان ژاندارمری پاسگاههای مرزی پناه می بردند ،متاسفانه این تجاوزات مرزی تا سال 1353 که عهدنامه مرزی الجزایر مابین دولتین ایران و عراق امضا گردید همچنان بصورت متناوب در مناطقی ادامه داشت.

فعالیت و خدمت در پاسگاههای مرزی بدلیل شرایط ویژه جوی و بدی آب و هوایی ،گرما در مناطق جنوبی و شرقی و همچنین سرما در مناطق غربی کشور در کنار لزوم مبارزه مستمر با اشرار تا بن دندان مسلح و قاچاقچیان حرفه ای سازماندهی شده بی رحم بسیار حساس وسخت و گاها نیاز به از جان گذشتگی و ایثار داشت ،نارضایتی عمومی و شرایط بسیار بحرانی و اسفناک روستاهای مرزی منطقه و از طرفی نمایش خیره کننده توان مدیریتی و قدرت اعمال قانون و برقراری نظم و امنیت با استفاده از نبوغ و ابتکار و خلاقیت در کنار لیاقت و شایستگی فردی "عبدالله ملکی" علیرغم جوانی و شاید کم تجربگی و پایین بودن درجه نظامی در آن شرایط ویژه و خاص و اوضاع پرآشوب مرزی کردستان ،فرماندهان وقت ژاندارمری و مقامات محلی را مجاب به انتخاب و انتصاب و استفاده از توان فرماندهی وی در ریاست پاسگاههای حساس مرزی نمود، شیوه عمل وی به گونه ای بود که وقتی هر چند کوتاه مدت فرماندهی پاسگاهی را بعهده میگرفت ،مردم با تجربه ای متفاوت از نظم و امنیت توام با عدالت و شفافیت و صداقت روبرو میشدند بطوریکه علیرغم گذشت سالها ،بزرگان سنی روستاهای مذکور هنوز هم به نیکی ازآن یاد میکنند.

شروع بکار "عبدالله ملکی " بعنوان رییس پاسگاه مرزی پیرانشاه شهرستان مریوان در اواخر سال 1348 دقیقا مصادف با اوج قتل ،غارت ،شرارت ،انسداد و ناامن کردن راههای مواصلاتی ،دزدی ، راهزنی ،چپاول اموال و خصوصا سرقت احشام و محصولات کشاورزی روستائیان و اعزام خرابکاران سیاسی به منطقه توسط گروههای تبهکار سازماندهی شده مزدور،که عمدتا از خاک کشور عراق با چراغ سبز و سکوت معنادار مقامات وقت و خوانین و ملاکان محلی به منطقه توام بود.

ازاولین اقدامات موثر"ملکی" ،با تحلیل واقعی اوضاع منطقه ،شناسایی و تعیین رابطین و مخبرین و عوامل محلی همکار در روستاها از میان جوانان با انگیزه و مشتاق و سلحشور کُرد بود ، خوانین ،متمکلین و متنفذین و بازرگانان مرزی را نیز وادار به همکاری در پرداخت قسمتی از هزینه های انعام و دستمزدو پاداش آنان نمود،باتوجه به عدم همکاری موثر و جدی و عملی مقامات و افراد متنفذ وحتی فرماندهان ژاندارمری وقت مریوان و خوانین سرسپرده بدلیل ملاحظات سیاسی و تعاملات قومی و عشیره ای ،شخصا باشناسایی رهبران وعوامل اصلی و سران اشرار و همچنین کشف محل اختفا و مسیرهای تردد و رابطینشان ،با استتار سه شبانه روزی در مسیر حرکت یاغیان ،وانسداد تنگه کوهستانی محور ترددشان بطرف کشور عراق ،طی درگیری بسیارسخت چند ساعته و بر پایی جهنمی از آتش و گلوله موفق به خلع سلاح و دستگیری جمع کثیری از سرکرده ها و عوامل اصلی گروه راهزنان و اشرار میشود.

"ملکی" با درک نفوذ اشرار در دستگاههای فاسد سیاسی و نظامی و قضایی وقت منطقه ،با تدبیری خاص گزارشات عملیاتها و پیروزی و دستگیری و قلع و قمع و خلع سلاح گروه اشرار و سران آنان را همزمان به فرماندهی ژاندارمری مریوان ،استان و حتی تهران ارسال نمود،او بر خلاف مقرارت از تحویل جنایتکاران به ژاندارمری مریوان واستان نیز استنکاف ورزید، دستگیری سران و اعضاء اصلی گروه یاغیان و مصببین و عناصر ناامنی منطقه ،دقیقا مقارن با دستگیری گسترده گروهی دیگرازیاغیان منطقه شمال کشور در جنگلهای تنکابن در استان مازندران بود ،ساواک و ژاندارمری کل کشور،ضمن انعکاس وبزرگنمای سریع موفقیتها، در اقدامی نادر و بی سابقه با اعزام سریع یک فروند هلی کوپتر اقدام به انتقال اشرار دستگیرشده به تهران و محاکمه و مجازات آنان نمود، و همزمان نیز با برگزاری مراسمی از خدمات ارزنده زنده یاد "عبدالله ملکی " تجلیل ،و مغتخر به ترفیع درجه و اهداء جوایز گردید.

با انهدام باند مخوف ومجازات و اعدام سران اشرار واز هم پاشیده شدن شیرازه و انسجام گروهی آنان ،روستاییان مظلوم از ترس هجمه مجدد و انتقام گیری بقایاو سایر عواملشان بی درنگ با تخلیه اکثر روستاها به مناطق امن تر متواری شدند،"عبدالله" با اطلاع از وضعیت پیش آمده با تدبیر و درایتی خاص بجهت برقراری آرامش عمومی و ایجاد امنیت طی چندین هفته با برقراری گشت تمام وقت و حضور مستمر در محل خود و کادر و سربازان تحت امرش ،توانست ضمن برقراری امنیت ،اطمینان خاطری به اهالی دهد،همچنین بقایای عناصر اشرار نیز با مشاهده استمرار حضور قدرتمندانه وبا صلابت یگانهای ژاندارمری ،متواری و تا زمان بازنشستگی و ترک محل توسط "عبدالله ملکی" هرگز به منطقه مراجعه نکردند.

با تامین امنیت پایدار و اطمینان خاطر اهالی از دستگیری و سرکوب و مجازات و متواری شدن بقایای اشرار ،مردم مظلوم با مراجعه به خانه و کاشانه خود و برقراری زندگی عادی روزمره ،با برپایی جشن و شادی و پایکوبی و اهداء هدایا و قربانی کردن گاو و گوسفند و پخش نزری به استقبال "عبدالله ملکی " و سایر همکاران مقتدرش در پاسگاه ژاندارمری رفتند.

این استقبال و جشن و شادی و پذیرایی و برگزاری مهمانیها و نهایتا محبوبیت "ملکی" وسایر عوامل پاسگاه که بدرستی نمودی بارز و روشن از ناتوانی و ذلت و خواری خوانین سرسپرده و وابسته محلی که طی سالها هیچ اقدام قابل توجه عملی درجهت ایجاد و برقراری امنیت انجام نداده بودند را نشان میداد، متاسفانه خیلی سریع موجبات جبهه گیری آشکار و کینه توزی آنان را فراهم ساخت، خوانین خائن براساس نقشه ای سازماندهی شده،با دعوت از عبدالله و بابرپایی مجالس و برگزاری مهمانیهای ویژه و مجلل و پرهزینه و برقراری سورو ساز ،متاسفانه به مرور باعث آلودگی "عبدالله" جوان و کم تجربه به اعتیاد را فراهم ساختند، همزمان نیز با اطمینان از آلوده شدن وی به بلای خانمانسوز اعتیاد با ارسال گزارشات واهی و خلاف واقع به استان و مرکز موجبات تخریب جایگاه و منزلت اجتماعی و محبوبیت او و انتقال و جابجایی محل خدمتش وبه طبع بروز تنش و اختلافات خانوادگی وازهم پاشیده شدن کانون گرم خانواده اش را فراهم ساختند.

"عبدالله ملکی" که با یاری خداوند متعال و همت والا و ستودنی،قاطعانه و غضبناک بر بزرگترین گروههای یاغیان سرکش و راهزنان غلبه ،و منطقه وسیعی را از لوس وجود ناپاکشان پاکسازی ،ودل هزاران انسان مظلوم و ستم کشیده را شاد نموده بود و محبوب قلوب مردم و اقوام و همشهریانش بود،سرانجام نتوانست بر اعتیاد به مواد مخدر غلبه کند و متاسفانه به راحتی تسلیم آن شد و افیون خانمانسوز هرروز بیشتروبیشتر او را به ورطه نابودی کشاند،وبالاخره اورابه زیرکشید وجان شیرینش را ستاند، "ملکی" چه در کسوت نظامی ،وچه شخصیت حقیقیش ،همواره با حس نو دوستی خود و پایبندی به اصول و شرافت انسانی و نه گفتن به قدرت طلبان، نشان داد که وطن پرستی واقعی و با غیرت بوده و هیچ وقت حاضر به مصالحه و فروختن میهن و آب و خاک و مردمش و در نهایت وجود و شرافتش به بیگانگان و عوامل مزدور آنان نشد واین راز محبوبیت و ماندگاری نام و یادش مابین اقوام و همشهریان و دوستانش بود.

یادش همیشه گرامی باد

گردآوری و نگارش: هوشنگ ملکی آبان ماه 1395



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 5 مهر 1395برچسب:, | 12:27 | نویسنده : هوشنگ ملکی |