« قروه کردستان »

«رضا دایی یَادَ خیر السون»

« محمد رضا ملکی  » فرزند علی محمد  و جانانه ، نواده ملک محمد ، متولد 1323  وفات 1380

 

شاید خاستگاه ، طایفه ، خاندان ، خانواده و فرزندان ، جایگاه و چگونگی زیست ، حتی شغل و پیشه اش چه بوده و....، دانستن خیلی از این دست اطلاعات و بیوگرافی شخصی وی چندان مهم بنظر نرسد، و یا در حال حاضر مرتبط با موضوع بحث ما نباشد.

با اینکه ظاهراً چند صباحی بیش نیست که پدرم مرحوم «محمد رضا ملکی» از میان ما رخت بربسته و برحمت حق پیوسته، ولی نمی توان از بسیاری از فضایل ، ویژگی های اخلاقی و خصلت های نیکو و ارزشمندش نظیر ، داشتن همتی بلند و ضمیری پاک، عزت نفس ، و تدبیر و تواضع، احسان و بخشندگی که از معیار های والا و از سجایای ارزشمند انسانیست که خود ناشی از مناعت طبع ، بزرگی و تعالی روحی و معنوی وی بود چشم پوش کرد، شیوه مردم داری و با مردم بودن ، حُسن خُلق و خوش مشربی و اجتماعی بودنش اصل و قاعده ای شخصی و روشی منحصر بفرد و اختصاصی مربوط به خودش بود.

برای هر انسانی ،خوشگذرانی و خوش بودن در ظرف و چارچوب تعریف شده ی خودش فقط می گنجد و برای پدرم زیباتر و لذت بخشتر از حضور در جمع با صفای دوستان و اقوامش چیزی فراتر و ارزشمند تر نبود، در تقسیم شادیها و خوبیها هیچ وقت بُخل نمی ورزید، با اینکه دایی نَسَبی خواهر زاده هایش بود و بنام « رضا دایی» شهره بود، لیکن گویی دایی و محبوب جمع کثیری از قروه ایها بود.

«رضا دایی» تصویری واقعی و کلاسیک از بزرگ قوم و طایفه و رهبری سرشار از کاریزما ،بسیار سرزنده و توانمند که با انرژی فوق العاده اش و استفاده از اسلوب های کلامی ، گفتار و رویکردهای عملگرا و صفات و ویژگیهای شخصیتی درون فردیش میتوانست اکثر افراد را با هر سن و سال و تفکری به پیروی از عقاید و برنامه های جمعی و بخردانه اش ترغیب و تشویق و هدایت نماید ، به زیبای قابلیت و توان همدلی و درک تجربه های درونی دیگران وسهیم شدن درآنرا داشت، این توانمندی و پتانسیل چشمگیرش درخُلق نیکو و خوش مشربی و تاثیرگذاری مثبت کلامش ، که همواره شنیده ایم سخن نیکو بنوعی به سَحر تشبیه شده که در جان و اعماق وجود هرکسی تاثیر گذارست بدرستی نمایان بود و این در حالیست که بسیاری از افراد علیرغم کسب مناصب و طی درجات علمی از برقراری ارتباطات عادی اجتماعی عاجز و ناتوان بوده و هستند.

می توان گفت: هرچه دایره مردمی بودنش در سالهای پایانی عمرش بیشتر جلوه گرتر می شد، گویی مهارتهای ارتباطیش با مردم و حس برانگیختن افراد نیز تقویت و نمایانتر می شد و سبب هرچه اجتماعی تر شدن و حرکتش در یک چرخه بسیار تاثیر گذار مثبت مابین اقوام و دوستانش بیشتر عیان می شد.

همه ما آموخته ایم که دستورات اخلاقی به دو گروه محاسن و مکارم تقسیم بندی گردیده اند، آندسته از دستورات اخلاقی که مربوط به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و « چگونگی معاشرت با دیگران » است و موجبات بهبود زندگی آنان می شود در گروه محاسن اخلاقی قرار میگیرد وبه نظرم فطری و در قلیل افرادی همچون « رضا دایی» یافت می شد و چه زیبا تاکید و هدف عالی اولیاء دین و رهبران ادیان نیز همانا آشنایی مردم با اخلاق خوب اجتماعی و برخورداری از مزایای کرامت وانسانیت بوده است.

«رضا دایی ذاکری واقعی با مستمع های حقیقی »

 

با شروع ماه محرم شهر کوچکم قروه سیماومنظر شهری کاملا در سوگ نشسته بخود می گرفت، پرچمهایی سرخ ، سبز وسیاه که به نام سالار شهیدان ویا علمدار کربلا مزین می شد و بیرقهای عزایی که بر سردرب اکثر مغازه ها وخانه ها نصب بود ،کتیبه ها وپارچه نوشته های سیاهی که اشعار زیبا و پر معنی شعرا وخصوصا محتشم برآن نوشته شده بود، شکل عزاداری واقعی مردم قروه وارادات صادقانه آنان را به اهل بیت به درستی نشان می داد،خلاصه صدای سنج ودهل و مرثیه خوانی ، سینه و زنجیر زنی ، نواهای محرم در قروه از هر کوی و برزنی بلند بود و عَلَم هایی که افراشته می شد، سر بر آسمان می سایید تا بر بلندای دل هر عاشق بنشیند وبزرگی علمدارش را نشان دهد.

هرساله مراسم معنوی و با عظمت ماه محرم ، همچون سراسر کشور با شکوه وحساسیت خاصی برگزار میشد، همه ی شهروندان اَعِم از تسنن وتشیع ، زن ومرد، پیر وجوان در تعزیت محرم شرکت می کردند،با توجه به محوریت مسجد یوخاره محله(امام سجاد(ع) فعلی)،هفته ها و روزها قبل محله ، خیابان وکوچه ها برای عبور هیاتها آماده می شد، خصوصاً خیابانهای کارگر و دوازده فروردین فعلی و حسینه ومعابر وکوچه های منتهی به محله قیلر، دسته جات عزا داری با زمزمه و نوحه با نظم وترتیب خاصی در معابر سطح شهر حرکت می کردند، و بر اساس سنت و برنامه ایی از پیش تعیین شده همواره با حرکت از معابر به مساجد وهیاتهای عزاداری در محلات دیگر سر می زدند و مورد تکریم وپذیرایی قرار می گرفتند، با نزدیک شدن به روز عاشورا این مراسم جوش و خروش ،شتاب و اشتیاق بیشتری به خود میگرفت، وشور وشکوه و عظمت برگزاری مراسم هرچه بیشتر نمایان تر می شد.

از ویژگی های زیبای مراسم محرم در قروه قدیم ،علاوه بر سفره ی نذری ده روزه ی خانه ی پدربزرگم علی محمد ملکی(مشتی علممد) که کل مردم شهرو همه هیاتهادعوت بودن، نقل میکنند : دستجات و هیاتها مطابق عرف و سنت آن وقت ها، همهساله با تغییر مسیر از جلو درب خانه پیر فرزانه « علی محمد ملکی» به مقبره امامزادگان شهرمان عبور می کردند، معمولا در شب هفتم محرم در منازل چندین نفر از همشهریانم که صاحب عَلَم بودند ،بامشارکت اهل محل عَلَم تزئین ومی افراشتند، ودر شب هفتم محرم نیزگهواره می آوردند، در روزهای تاسوعا وعاشورای حسینی نیز تعدادی از عزاردان متمول تر گاو وگوسفند قربانی میکردند ودیگران نیز بنا به فراخور توانشان نذر و نذوراتی می دادند.

« محمد رضا ملکی» ذاکری جوان باانگیزه و خوش صدا با ملودیهای خاصی بود که در ایام محرم با جمع کردن هم محله ایها و اقوام ودوستان بامرامش، خصوصاً جوانان و مشتاقان عزای امام حسین (ع) ، شور وحال وصف ناپذیری به هیات می بخشید، نوای دلنشین و سوزناک و ذکرش با جملات روان و شمرده شمرده در نهایت احساس و شور در هیات زنجیر و سینه زنی مسجد محله قیلر (مسجد امام سجاد(ع)فعلی) ماندگار و فراموش نشدنی است، حضور تاثیر گذارش در کنار پیر غلامان انگیزشی بود برای شرکت هرچه گسترده تر جوانان مخلص و تجمع عاشقان و دوستداران و ارادتمندان اهل بیت درهیات بود، تسلط ویژه اش به آداب مداحی و شاخه و قالبهای مختلف آن همچون مناجات ودعا خوانی ، مرثیه و روضه خوانی، ضرب خوانی وسینه زنی که بنوعی با جامع و کامل بودنش در مراحل مداحی ، باعث وسواس و دقت هرچه بیشترش در انتخاب اشعار ومحتوا و مضمون مطالبش بود، این اهتمام وحساسیت خاص به تهیه وتنظیم مطالب مرثیه و نوحه هایش وی را از بیان مطالب کلی ومدح های بی سروته وخرافه ایی ودروغ بر حذر می داشت.

« گنجینه کتابهایش»

هرچند بدلیل شرایط ویژه زمانی و مکانی سکونت و فقر حاکم بر مناطق خاص جغرافیایی کشور در آن زمان، شاید بظاهر فاقد مدارج عالیه آنچنانی بود ولی با تلاش و پشتکاری وصف ناپذیر و مطالعات شبانه روزی در ابعاد مختلف علمی،خصوصاً ادبی و تاریخی به گنجینه ای از اطلاعات و معلومات و روایات تاریخی بدل ، و صاحب نظری خبره محسوب می شد، توصیه های همیشگی اش به دوستان و اقوام مبنی بر انس با کتاب و فراهم نمودن بستر مطالعه و تحقیق و درک بیشتر معارف و فهم افزونتر علوم وآشنایی هرچه بیشتر با پیشرفتها در جامعه و در نهایت نهادینه کردن فرهنگ کتابخوانی وحاکمیت ارزشها و مبانی اصیل، همواره زبانزد و مثال زدنی بود و این در حالی است که متاسفانه سرانه مطالعه در کشورمان ازرتبه و جایگاه خوب و مناسبی برخوردار نیست و فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه ما هنوز جایگاه واقعی ودرخوری را کسب ننموده و سرانه مطالعه خصوصاً مابین جوانان ما شاید به روزی چند دقیقه هم نرسد.

فصاحت کلام "مرحوم محمدرضا ملکی" درانتقال و رساندن مراد به مستمع هایش ،بیان شیوا و آداب و بلاغت سخن گفتنش وشیرینی و پاکیزگی کلامش که نمودی تمام عیار از زبان دل،عشق و محبتش درانتقال زیبا وساده مفاهیم ،خصوصا نقل روایات آموزنده تاریخی با حوصله ای کافی وبا ارائه برهان واستدلالات و گویش احساسی ،هیجان و علاقمندی و انرژی و شور خاصش را نشان میداد و ازطرفی لینت سخنانش همراه با نوعی نرمی و ملایمت و چینش و وضع لغات وظرافت بیانش واقعا وصف ناپذیرو بسیار حایز اهمیت و فراموش نشدنی است،خصوصا نقل نکته برداریهای کتوب تاریخیش.

دکتر سروش در مقاله « از تاریخ بیاموزیم» می گوید: « تاریخ علمیست که بسیار به عالم وابسته است، مهم است که تاریخ را چه کسی روایت می کند، عقاید و افکار ما در تحلیلمان از حوادثی که رخ داده بسیار موثر است».

« محمد رضا ملکی» همچون بسیاری از دوستداران و عاشقان کتاب و کتابخوانی تمایل زیادی به گردآوری و تهیه مجموعه ای نفیس از کتب ارزشمند داشت، هزاران جلد کتاب کمیاب را از شهرهای مختلف با مشقت تهیه ودر کتابخانه شخص اش جمع آوری وبه دقت مطالعه نمود، مجموعه ای زیبا که شامل کتب ادبی ، تاریخی وسیاسی به یادگار باقی گذاشت، کتابخوانی را نه یک تکلیف،بلکه برنامه ی شیرین و دلچسب روزانه و به عبارتی پاسخ به نیازی تعلل ناپذیر و یک وسیله برای آراستن شخصیت تلقی میکرد و عشق به مطالعه مستمر و با برنامه را به عنوان یکی از لوازم و نیاز های لذتبخش زندگی که حتی تعلل کوتاه مدت یک روزه در آن همانند: مثلَ ننوشیدن چایی موجبات احساس کمبود و کسالت آور بودن میدانست، تلاش وصف ناپذیرش در ترویج و توسعه و تبلیغ فرهنگ کتابخوانی و خلق انگیزه واحساس نیاز به کتاب و مطالعه و ایجاد عادت و رفتاری به نام فرهنگ کتابخوانی میان دوستان و اقوام هنوز هم ورد زبان و به عنوان سنتی حسنه مورد تکریم و تحسین همگان است.

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

خودمانیم بگو این همه تردید چرا؟

نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره شدن

طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟

طنز تلخی است به خود تهمت هستی بستن

آن که خندید چرا، آنکه نخندید چرا؟

طالع تیره ام از روز ازل روشن بود

فال کولی به کفم خط خطا دید چرا؟

من که دریا دریا غرق کف دستم بود

حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم

دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟

آمدم یک دم مهمان دل خود باشم

ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟

«قیصر امین پور»

یادش همیشه گرامی باد.

نگارش : هوشنگ ملکی شهریور 1395



تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395برچسب:, | 21:9 | نویسنده : هوشنگ ملکی |

«قروه کردستان»

« مرد امنیت مرزهای کردستان »

"عبدالله ملکی"

مراد از تقریر این مجمل یادی از نظامی و پلیسی مقتدر ،محبوب و وظیفه شناس و یکی از نامداران « خاندان بزرگ ملکی » در قروه کردستان با ویژگیها و خصوصیات ویژه و ممتاز و منحصر بفرد با سیر زندگی بسیار پرفراز و نشیب و متاسفانه سرانجامی بسیار تلخ و دردناک و عبرت آمیز است ،زندگی ی که دوران کودکیش در قروه با فقر حاکم در منطقه آغاز و سرانجامش نیز با ناجوانمردی گروهی از انسان نماهای پلید به نابودی و قهقرا ختم شد.

"فضل الله ملکی "که به "عبدالله" شهره بود و از کودکی "عبدالله"خطاب می گردید، نظامی ،ژاندارمی با شرف ، بسیار سختکوش ، غیرتمند و با صلابت ،قهار و بنوعی عاشق و شیفته بتمام معنای کارش بود، او یکی از با انظباط ترین کادر ژاندارمری سابق کردستان و فرمانده چندین پاسگاه مهم مرزی کشور در مقاطع بسیار حساس زمانی در مناطق غربی کشور بود، باتوجه به برخورداری از ویژگیهای والای مدیریتی و فرماندهی ،معمولا در سخت ترین و بحرانی ترین پاسگاههای مناطق مرزی از توان و وجودش استفاده می شد، پایبندی به آداب و ارزشها و مکارم و اصول اخلاقی و تاکید بر اجرای تفکرات و دیدگاهها و منش و شیوه مدیریتی خاص خود همچون جدیت و سماجت در اجرای فرامین و دستورات و پیگیری تکالیف تاحصول نتیجه و اتمام موفقیت آمیز آنها و همچنین پرهیز از ملاحضات سیاسی و مصلحت اندیشی ،او را به چهره ای بسیار جدی و قاطع و مقرراتی در انجام امور نظامی و اداری و در نقطه متقابل محبوب قلوب و قابل اعتماد و دوست داشتنی و پشتیبان و حامی مظلومین و ستم دیدگان روستایی مبدل نموده بود، در انجام امور محوله با نظم و ترتیب خاصی عمل میکرد، نکته جالب و شاخص و مثال زدنی در شیوه فرماندهیش نکنه سنجی دقیق بود و به اقرار همگان ،سازمان دهنده بسیار خوب و عالی محسوب می شد،اهتمام جدی به جزئیات از جمله ویژگیهای بارز شخصیت و مدیریتش بود.

وقتی سخن از نظامیان و پلیس به میان می آید ،ناخودآگاه موضوعاتی همچون نظم و امنیت ، قانون مداری ، قدرت و اقتدار، قاطعیت در ذهن همه بدرستی تداعی میشود، امنیت اجتماعی در ابعاد مختلف آن بطور کلی لازمه یک جامعه امن و بدور از بی نظمی ، جرم و جنایت است ، نقش پلیس خوب در تامین و تداوم نظم عمومی و برقراری شرایط آرام و مطلوب زندگی بسیار تعیین کننده و کلیدی است.

در حدود سالهای (1353تا 1344) دولت شاهنشاهی ایران با همکاری سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موصاد) براساس یرنامه تدوین شده منطقه ای ،بطور نا محسوس اقدام به تجهیز و آموزش و سازماندهی گروههای متعدد معارض عراقی در منطقه 230 کیلومتری مرز مشترک کردستان با کشور عراق و حتی گاهاً استانهای کرمانشاه و قسمتی از آذربایجان غربی می نمود، و به طبع متقابلا استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت عراق) نیز به صورت نا محسوس اقدام به تجهیز و آموزش و پشتیبانی و گسیل اشرار و قاچاقچیان و یاغیان محلی و خرابکاران سیاسی جهت ناامن کردن شهرها و روستاهای مرزی منطقه کردستان می نمود، ورود یاغیان سرسپرده مزدور فوق الذکر به منطقه سرآغازی برقتل و غارت و سرقت اموال و محصولات کشاورزی و احشام و به آتش کشیدن خانه و کاشانه مردم مظلوم و روستائیان فقیر ،آدم ربایی و به اسارت بردن زن و بچه افراد متمکن منطقه و آزادی آنان درقبال اخذ مبالغ کلان بود، وضعیت جغرافیایی و بافت توپوگرافی کوهستانی منطقه شرایط خاص را فراهم می نمود که احیانادر صورت وجود مقاومتی هرچند ضعیف مردمی و حتی حضور کم رنگ ماموران پاسگاههای مرزی ، یاغیان به راحتی به خاک کشور عراق متواری و قابل شناسایی و پیگرد قضایی نبودند.

وضعیت نامطلوب اشتغال و کمبود درآمدهای عمومی و ضیق معیشت و فقر حاکم بر منطقه کردستان و خصوصا روستاهای محروم و دور افتاده مرزی آن وقت ، مستقیما در بخش های مختلف زندگی مردم مظلوم تاثیرگذاربود ،بخصوص زمانی که با مصائب طبیعی و یا غارت اموال و دسترنج زحمات یکساله کشاورزان و دامداران توسط اشرار و دزدان می انجامید ،فقری مظاعف و میتوان گفت:بنوعی مصیبت وفاجعه و بحران را در پی داشت.

با گسترش خشونتها و قتل و غارت اموال ساکنان روستاهای مرزی توسط یاغیان مزدور و اجیر شده محلی و بیگانه ،علیرغم اصلاح و تغییرات صورت گرفته در قانون مرزداری (درسال 1342) و محول شدن وظایف مرزبانی کشور به ژاندارمری وقت ،مردم مظلوم روستاهای مرزی لاجرم به ماموران و نظامیان ژاندارمری پاسگاههای مرزی پناه می بردند ،متاسفانه این تجاوزات مرزی تا سال 1353 که عهدنامه مرزی الجزایر مابین دولتین ایران و عراق امضا گردید همچنان بصورت متناوب در مناطقی ادامه داشت.

فعالیت و خدمت در پاسگاههای مرزی بدلیل شرایط ویژه جوی و بدی آب و هوایی ،گرما در مناطق جنوبی و شرقی و همچنین سرما در مناطق غربی کشور در کنار لزوم مبارزه مستمر با اشرار تا بن دندان مسلح و قاچاقچیان حرفه ای سازماندهی شده بی رحم بسیار حساس وسخت و گاها نیاز به از جان گذشتگی و ایثار داشت ،نارضایتی عمومی و شرایط بسیار بحرانی و اسفناک روستاهای مرزی منطقه و از طرفی نمایش خیره کننده توان مدیریتی و قدرت اعمال قانون و برقراری نظم و امنیت با استفاده از نبوغ و ابتکار و خلاقیت در کنار لیاقت و شایستگی فردی "عبدالله ملکی" علیرغم جوانی و شاید کم تجربگی و پایین بودن درجه نظامی در آن شرایط ویژه و خاص و اوضاع پرآشوب مرزی کردستان ،فرماندهان وقت ژاندارمری و مقامات محلی را مجاب به انتخاب و انتصاب و استفاده از توان فرماندهی وی در ریاست پاسگاههای حساس مرزی نمود، شیوه عمل وی به گونه ای بود که وقتی هر چند کوتاه مدت فرماندهی پاسگاهی را بعهده میگرفت ،مردم با تجربه ای متفاوت از نظم و امنیت توام با عدالت و شفافیت و صداقت روبرو میشدند بطوریکه علیرغم گذشت سالها ،بزرگان سنی روستاهای مذکور هنوز هم به نیکی ازآن یاد میکنند.

شروع بکار "عبدالله ملکی " بعنوان رییس پاسگاه مرزی پیرانشاه شهرستان مریوان در اواخر سال 1348 دقیقا مصادف با اوج قتل ،غارت ،شرارت ،انسداد و ناامن کردن راههای مواصلاتی ،دزدی ، راهزنی ،چپاول اموال و خصوصا سرقت احشام و محصولات کشاورزی روستائیان و اعزام خرابکاران سیاسی به منطقه توسط گروههای تبهکار سازماندهی شده مزدور،که عمدتا از خاک کشور عراق با چراغ سبز و سکوت معنادار مقامات وقت و خوانین و ملاکان محلی به منطقه توام بود.

ازاولین اقدامات موثر"ملکی" ،با تحلیل واقعی اوضاع منطقه ،شناسایی و تعیین رابطین و مخبرین و عوامل محلی همکار در روستاها از میان جوانان با انگیزه و مشتاق و سلحشور کُرد بود ، خوانین ،متمکلین و متنفذین و بازرگانان مرزی را نیز وادار به همکاری در پرداخت قسمتی از هزینه های انعام و دستمزدو پاداش آنان نمود،باتوجه به عدم همکاری موثر و جدی و عملی مقامات و افراد متنفذ وحتی فرماندهان ژاندارمری وقت مریوان و خوانین سرسپرده بدلیل ملاحظات سیاسی و تعاملات قومی و عشیره ای ،شخصا باشناسایی رهبران وعوامل اصلی و سران اشرار و همچنین کشف محل اختفا و مسیرهای تردد و رابطینشان ،با استتار سه شبانه روزی در مسیر حرکت یاغیان ،وانسداد تنگه کوهستانی محور ترددشان بطرف کشور عراق ،طی درگیری بسیارسخت چند ساعته و بر پایی جهنمی از آتش و گلوله موفق به خلع سلاح و دستگیری جمع کثیری از سرکرده ها و عوامل اصلی گروه راهزنان و اشرار میشود.

"ملکی" با درک نفوذ اشرار در دستگاههای فاسد سیاسی و نظامی و قضایی وقت منطقه ،با تدبیری خاص گزارشات عملیاتها و پیروزی و دستگیری و قلع و قمع و خلع سلاح گروه اشرار و سران آنان را همزمان به فرماندهی ژاندارمری مریوان ،استان و حتی تهران ارسال نمود،او بر خلاف مقرارت از تحویل جنایتکاران به ژاندارمری مریوان واستان نیز استنکاف ورزید، دستگیری سران و اعضاء اصلی گروه یاغیان و مصببین و عناصر ناامنی منطقه ،دقیقا مقارن با دستگیری گسترده گروهی دیگرازیاغیان منطقه شمال کشور در جنگلهای تنکابن در استان مازندران بود ،ساواک و ژاندارمری کل کشور،ضمن انعکاس وبزرگنمای سریع موفقیتها، در اقدامی نادر و بی سابقه با اعزام سریع یک فروند هلی کوپتر اقدام به انتقال اشرار دستگیرشده به تهران و محاکمه و مجازات آنان نمود، و همزمان نیز با برگزاری مراسمی از خدمات ارزنده زنده یاد "عبدالله ملکی " تجلیل ،و مغتخر به ترفیع درجه و اهداء جوایز گردید.

با انهدام باند مخوف ومجازات و اعدام سران اشرار واز هم پاشیده شدن شیرازه و انسجام گروهی آنان ،روستاییان مظلوم از ترس هجمه مجدد و انتقام گیری بقایاو سایر عواملشان بی درنگ با تخلیه اکثر روستاها به مناطق امن تر متواری شدند،"عبدالله" با اطلاع از وضعیت پیش آمده با تدبیر و درایتی خاص بجهت برقراری آرامش عمومی و ایجاد امنیت طی چندین هفته با برقراری گشت تمام وقت و حضور مستمر در محل خود و کادر و سربازان تحت امرش ،توانست ضمن برقراری امنیت ،اطمینان خاطری به اهالی دهد،همچنین بقایای عناصر اشرار نیز با مشاهده استمرار حضور قدرتمندانه وبا صلابت یگانهای ژاندارمری ،متواری و تا زمان بازنشستگی و ترک محل توسط "عبدالله ملکی" هرگز به منطقه مراجعه نکردند.

با تامین امنیت پایدار و اطمینان خاطر اهالی از دستگیری و سرکوب و مجازات و متواری شدن بقایای اشرار ،مردم مظلوم با مراجعه به خانه و کاشانه خود و برقراری زندگی عادی روزمره ،با برپایی جشن و شادی و پایکوبی و اهداء هدایا و قربانی کردن گاو و گوسفند و پخش نزری به استقبال "عبدالله ملکی " و سایر همکاران مقتدرش در پاسگاه ژاندارمری رفتند.

این استقبال و جشن و شادی و پذیرایی و برگزاری مهمانیها و نهایتا محبوبیت "ملکی" وسایر عوامل پاسگاه که بدرستی نمودی بارز و روشن از ناتوانی و ذلت و خواری خوانین سرسپرده و وابسته محلی که طی سالها هیچ اقدام قابل توجه عملی درجهت ایجاد و برقراری امنیت انجام نداده بودند را نشان میداد، متاسفانه خیلی سریع موجبات جبهه گیری آشکار و کینه توزی آنان را فراهم ساخت، خوانین خائن براساس نقشه ای سازماندهی شده،با دعوت از عبدالله و بابرپایی مجالس و برگزاری مهمانیهای ویژه و مجلل و پرهزینه و برقراری سورو ساز ،متاسفانه به مرور باعث آلودگی "عبدالله" جوان و کم تجربه به اعتیاد را فراهم ساختند، همزمان نیز با اطمینان از آلوده شدن وی به بلای خانمانسوز اعتیاد با ارسال گزارشات واهی و خلاف واقع به استان و مرکز موجبات تخریب جایگاه و منزلت اجتماعی و محبوبیت او و انتقال و جابجایی محل خدمتش وبه طبع بروز تنش و اختلافات خانوادگی وازهم پاشیده شدن کانون گرم خانواده اش را فراهم ساختند.

"عبدالله ملکی" که با یاری خداوند متعال و همت والا و ستودنی،قاطعانه و غضبناک بر بزرگترین گروههای یاغیان سرکش و راهزنان غلبه ،و منطقه وسیعی را از لوس وجود ناپاکشان پاکسازی ،ودل هزاران انسان مظلوم و ستم کشیده را شاد نموده بود و محبوب قلوب مردم و اقوام و همشهریانش بود،سرانجام نتوانست بر اعتیاد به مواد مخدر غلبه کند و متاسفانه به راحتی تسلیم آن شد و افیون خانمانسوز هرروز بیشتروبیشتر او را به ورطه نابودی کشاند،وبالاخره اورابه زیرکشید وجان شیرینش را ستاند، "ملکی" چه در کسوت نظامی ،وچه شخصیت حقیقیش ،همواره با حس نو دوستی خود و پایبندی به اصول و شرافت انسانی و نه گفتن به قدرت طلبان، نشان داد که وطن پرستی واقعی و با غیرت بوده و هیچ وقت حاضر به مصالحه و فروختن میهن و آب و خاک و مردمش و در نهایت وجود و شرافتش به بیگانگان و عوامل مزدور آنان نشد واین راز محبوبیت و ماندگاری نام و یادش مابین اقوام و همشهریان و دوستانش بود.

یادش همیشه گرامی باد

گردآوری و نگارش: هوشنگ ملکی آبان ماه 1395



تاريخ : دو شنبه 5 مهر 1395برچسب:, | 12:27 | نویسنده : هوشنگ ملکی |



تاريخ : یک شنبه 14 شهريور 1395برچسب:, | 22:22 | نویسنده : هوشنگ ملکی |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد